یکشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۹۰

تولدت مبارک بانوی مردادی من

جایی جز اینجا...

چقدر دوست داشتم امروز اونجا باشم.شاید می رفتیم روی یکی از دشکچه های 1000 ساله فرحزاد یا شاید کن.

دوست داشتم بودم تا بیست و پنج سالگی ات را می دیدم.می دیدم بزرگ شده ای آنقدر که همسنم شدی باز و من هر چه تلاش کردم نتونتسم از رسیدنت جلوگیری کنم.ببینم لبخند می زنی...شاید با هم کمی بیشتر از حد معمول هم حرص خوردیم.

امروز برای همه ساکنین زمین یک روز است...برای من اما...روز تولد است...انسانی که امروز بعد از 6 سال اولین سالی است که کنارش نیستم برای جشن تولدش...!!! مرداد یعنی زهره...یعنی لبخندت.یعنی آمدنت...راستی آمدنت 1000 بار مبارک عزیزترینم!!!!

کودک درونم امروز را تعطیلی رسمی اعلام می کند(بماند که اینجا یک شنبه است) می روم می شینم یکجای خوش منظره و کل روز به تو فکر می کنم...به اینکه چقدر دوست داشتم امروز را کنارت باشم.

سیما

2 امرداد 1390

هیچ نظری موجود نیست: