پنجشنبه، مهر ۲۰، ۱۳۹۱

در دنیای ما...به شیوه ما

به زیبای یک خواب می ماند دنیای ما...
کلاس زبان رو تعطیل کردم. می رفتم عصبام خورد می شد ، نمی رفتم عصبام خوردتر می شد. نشستم تو خونه به مدت دو روزه.اما راستش خیلی راضی نیستم.انگار باید یه کاری توی دنیا باشه که انجام بدی و اون کار برای من کار خونه نیست به طور قطع.
برای تافل می خونم.قصه همیشگی ...سخته و بعضا شکننده.حس اینکه خیلی عقبی ...امیدهای همسری اما کلی مرا جلو می بره.زندگی جاری است...سهم ما این است...از این حرف ها...
گاهی فکر می کنم قبل از اینکه نیما بره سر کار چطور خرج می کردیم...واقعا نمی فهمم این پول چی می شه.اجاره خونه بالاست(خیلی) اما خوب به هر حال باید زندگی کرد نه؟!؟!؟!
شاید خونه رو برای سال دیگه عوض کنم.البته احتمال زیاد می کنم.بزرگه و گرون...
روزهای شادی است...نه اینکه خنده آویزان لحظات باشد،نه...کلا شاد است...خدا رو شکر.
گواهینامه کانادایی هم گرفتم...رفتم کبک و آنجا گواهینامه را استاد کرده و هماکنون بنده هم دارای یک عدد کارت معتبر شناسایی می باشم.
از خرید ماشین خبری نیست...با محاسبه قیمت بیمه و قسط و این حرفها دیدیم به خودمان بدهکار می شویم و با این وضعیت دلار زیبا چه کسی می تواند از ایران پول بیاورد. در نتیجه برای دل خودمان دو عدد دوچرخه خریدیم...سرد است هوا، سخت است خرید، اما زندگی است دیگر...روزی برای آیندگان از این روزها داستان تعریف می کنم...عیبی ندارد...
خوبم...بسیار بهتر از گذشته فرنچ زبان کنده. تنها دلتنگی ام نبود مک گیل است و نبود دوستانی که دوستشان داشتم.اینجا خیلی تنهاییم...بعضا فقط خودمان با خودمان هستیم...بد نیست...اما تنهایی زیاد افسردگی می آورد...گاهی به ما سری بزنید....
سیما
مهر ماه 1391
* برای خودم و خود شما عاشقانه زندگی کنم
**کمی دیگر...صبر پیشه کن


۲ نظر:

ویدا گفت...

سیما جون انشاءالله دوستهای خوب و مهربونی پیدا خواهید کرد فعلا از زندگی لذت ببر .

لیلا گفت...

سلام سیما جون
امیدوارم همه چیز براتون خوب باشه و مشکلی نداشته باشید. اصلا نگران آینده نباش مطمئنا کم کم به ثبات خواهید رسید و همه چیز درست میشه پس تا اون موقع صبر کنید.