جمعه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۹

راننده نمونه...سیماااااا

امتحان شهر رانندگی را با نمره 60 مردود گشتیم...نمونه بارز یک خنگول...همه تند می رن...به ما نمره نداد چون آهسته می رفتیم.

همین است دیگر نه؟؟؟

بهم برخورد یه کمی...زیاد نه!!!اما خوب با کبکی بیشتر از این نمی شه کنار اومد.راستی یه چیزی بگم که نگید نگفتید...برای من توهم این بود که اگر به مونترال بیایم زبان انگلیسی زبان رسمی محسوب می شود.اما این جدا توهم بود.هرچند در دو دانشگاه انگلیسی زبان ،زبان رسمی است اما در مغازه در ادارات دولتی اکثرا اندازه مرغ انگلیسی بلد هستند.در حدی که من اگر نیما کنارم نباشد می خواهم گریه کنم.در ادارات دولتی این نکته بالای 60 درصد است در بقیه موارد قابل قبول.مثلا امروز من بیچاره برای فهماندن حرفم مجبور به ایما و اشاره گشتم.بماند که باز هم فکر کنم نه اون فهمید من چی می گم نه من فهمیدم.تنها تفاوت انگلیسی حرف زدن اینها با من این است که صرف فعل رو اشتباه نمی گن...و گرنه از نظر تلفظ و غیره...یا برابریم...یا اینا بدترن...بگم که دوستان بدونن...اگه مونترال رو دوست دارید.اگر فرانسه بلد هستید...خوشحال باشید ولی فراموش نکنید.من فرانسه می فهمیدم.اما لهجه دوستان مهربانمان را...نه!بعضی وقتها نیما که جوابشان را به فرانسه می دهد می پرسم...اااا داشت فرانسوی حرف می زد...این مسئله در اداره SAAQ بیشتر برایم قابل فهم بود...

یک نکته دیگه...فکر می کنید به سرزمینی آمده اید که صف نداره.همه چیز عالیه؟من دو باری که رفتم برای امتحان رانندگی برای هر کدوم بیش از 3 ساعت معطل بودم.امروز که نور علی نور هم بود.آتش نشانی اومد و آتیش گرفت و کامپیوتر ها خراب شدن و خودتون تصور کنید.به جای ساعت 12.40 بنده 1.30 رفتم تازه در صف و ساعت 2.30 امتحان آغاز شد...استرسی داشتم که نگو...خندم به زور بود به خدا...(حرف داخلی گلاب به روتون دستشویی اونجا رو استاد کردیم از استرس...واااااای)

دلم سوخت واسه خودم...خیلی...!!!دفعه بعد ماشین رو خودم می برم.ماشینشون آینه اش در نیمه های راه واسه خودش رها شد...فرض کن...مگه می شه؟؟؟

دیروزم رفتم ده کینگزی فال نزدیکی مونترال بسیار بسیار با دخترخاله جان حال کردیم.دمش گرم...

همین دیگه

سیما

اسفند 1389

هیچ نظری موجود نیست: