یکشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۹

روز سوم

یکشنبه روز سوم سفر سوریه

صبح یکشنبه بلند شدیم و شال و کلاه کردیم به سمت سفارت معظم کانادا،وقتی رفتیم طبقه پایین ،دیدیم یه خانوم و آقای جوان هم همسفر کانادا هستن،اونا هم برای گرفتن ویزا اومده بودن،از طریق skill worker اقدام کرده ، و 2 سال از اقدامشون می گذره،خلاصه رفتیم دم در سفارت،صف بود و سر ساعت 8 افراد دونه دونه وارد شدن و وسایلی از جمله موبایل و دروبین رو تقدیم کردند و به یک زیرزمین رفتن و شماره گرفتیم و نشستم و دونه دونه شماره ها را اعلام می کرد برای دریافت مدارک.خلاصه پاسپورت را دادیم و قرار شد فردا ساعت 3 بریم بگیرم.از اونجایی که یکی از تور لدیر ها هم پاسپورت چند نفر رو اورده بود تا ویزا بگیرن،با اون به تور پیوستیم که در قبرستان باب الصغیر بودند.اونجا قبر افرادی از جمله، بلال و جعفر طیار و فضه و 16 سر (که سر حضرت ابوالفضل هم یکی از سرها بوده) و قبر معاویه قرار داشت.سر قبر معاویه هم رفتیم.ابوسفیانش و کندن.اما تاسیس دوله الامویه اش رو می شد دید.به اتاقک بود که جالب بود برام.

از اونجا هم اومدیم به سمت هتل و من دارم از خستگی می میرم نمی دونم چی کار کردم.اما کلی خسته ام.

فعلا برم دراز بکشم تا ناهار...

سیما

آذر 1389

دسامبر 2010-12-05

*بازارها، ما تا حالا فقط یه بازار رفتیم،اسواق الخیر بود که برای کوچلوها خیلی چیزهای قشنگی داشت،مارکدار هم داشت،اما قیمتش زیاد بود خوب قاعدتا،من و نسی از اونجا،یه سری تزینات کریسمس گرفتیم،برای کادو و سوغاتی هم ارزون بود.هم خوشگل!...کلی حال کردیم.

** در میدون مرجه قرار که بگیرین،اطراف خیابون چندین شیرین فروشی و آبمیوه فروشی است.هنوز نمی دونم کدوم خوبه،اما جدا وسوسه انگیز هست.یه خیابون که به میدون می رسه در سمت شرق،یه خیابون بلوار مانند هست،که توش وزرات داخلیه(وزارت کشور هست)اگه این خیابون رو مستقیم بریم می رسیم به پل ماشین رو، اسمش هست پل ویکتوریا،سمت جنوب خیابون،هتل سمیرامیس هست،که از بیرون شیک و تمیز هست،کمی جلوتر از هتل سمیرامیس سینما سنتر هست.ما که توش نرفتیم اما کلی مثلا باکلاس ها توش می رفتن،سمت شمال خیابون،به سمت غرب که حرکت کنید،یه ساختمون پله پله می بنید که این هتل four seansen هست،خیلی هم ظاهر باکلاسی داره،دم درش هم اگه برید کاملا معلومه چه خبره،اگه خیابون هتل رو برید به سمت شمال(سر بالایی هست)پشت هتل یه سری مغازه که جنس های مارک دار دارند هست،که خدایی شیک و با کلاسن،فروشنده هاشم به انگلیسی واردن و جواب می دن،مثل اسواق الخیر نیست که همش ضایعت کنن که نفهمی چی می گی و نفهمن چی می گن.اونجا چندین کافی شاپ هم هست.از قیافه هاشون معلوم بود که جاهای باکلاسی هست.اما ما دختر تنها بودیم و شب بود.باید بر می گشتیم هتل،برای همین نرفتیم توش.

راستی،سمت جنوب اون پلی که گفتم رو اگه برید بالا می رسید به ایستگاه قدیمی راه آهن شهر دمشق،خیلی جای بامزه ای هست.اطراف اونجا هم چندتا مغازه به ظاهر فست فودی هست که خوب به نظر می رسید.اما بازم من نخوردم.چون شب بود و می خواستیم سریع برگردیم هتل.کلا اطراف میدون مرجه جاهای خوب زیاد هست.حالا امشب می ریم به سمت صالحیه ببینیم اونجا چی پیدا می کنیم.

*در مورد حضرت رقیه و مسجد اموی توی پست بعدی توضیح می دم.فعلا

۳ نظر:

جلیله گفت...

موفق باشی سیما جان.

ehsan گفت...

to meydon marjehatamn az ab mive hash ro try kon chon vaghty omadi canada mesle am hasrat be del mimooni ,,akhe khili arzoon va khoshmaze hast,,hatman ,,shirini ham 1 shop to koochye hazrate roghaye hast k be nazaram to syria behtarine,,lebnon ham hatman boro,,alan havash perfecte!!good luck

سعيده گفت...

سيما جان تو بازار زينبه يه بستني فروشي هست بنام بكتاش حتما حتما بستني شو بخور دونه اي يه دلار هست . هزاري هم قبول مي كنه . محشره