سه‌شنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۹

یک هوای ابری

هوا ابری شده نیما،می خواد باروون بیاد...نیما امروز 5 آبان هست...آره؟!؟!یادت هست 4 آبان پارسال کجا بودیم؟!؟!؟!؟!

یک سال پیش...(به همین شکل می نویسم)...رفته بودیم سعدآباد...عشق من سعدآباد را بی تو زندانی بزرگ می بینیم...

دلم باروون می خواد...دلم...وااااای

پارسال هوا سردتر بود...امسال هنوز هوا گرمه...هنوز...اونجا چطوره؟؟؟

من دلم برای هیچ جا بی تو تنگ نمی شود...دوست دارم تو باشی...همین جا...یک هفته از رفتنت گذشت...نیما...کاش بودی در امتداد همین خیال ساده و مهربانی دوست داشتنی...

دوستت دارم...دوستتت دارم...دوستت دارم

سیما

آبان 1389

اکتبر 2010-10-26

هیچ نظری موجود نیست: