هفته پيش يه پشه من و نيش زد، دستم اندازه يه مشت گردو باد كرد و درد گرفت. گذشت، اما آدم بعضي وقتها دلش توي همين مريضي ها مادرش و مي خواد. كه يه پارچه سرد يا گرم روي زخمش بذاره. و البته غربت است و اينجا... از حق اما مبايد گذشت، يكي از ادمهاي جديد اينروزهام همون روز رفت برام قرص ضد حساسيت گرفت و مثل يك مادر هر نيم ساعت يكبار اومد و جاي نيش و ديد و تا مطمئن نشد خوب نشدم بي خيال نشد. خودش هم گفت
" your mom isn't here, but I can be like your mom baby girl."
و ياد اونروزهايي افتادم كه دست دوست جونيا رو مي گرفتم و مي بردم خونه و مراقبش بودم و مامان ميشد مامانشون... و فكر مي كنم شايد اينا جواب همون حالات مامان و من بود...و باز دلم كمي روشن ميشه
سيماي پشه خورده شده
يك روز نمور

اينم جاي نيش و البته حجم ورم و درد مشخص نيست