سه‌شنبه، آبان ۲۳، ۱۳۹۱

شما مردی یا مرد شمایی؟!


دیشب بر حسب اتفاق و وبگردی به یک داستان برخوردم. داستان واقعی یا درد واقعی یا حقیقیت تلخ...واقعا نمی دونم چی میشه اسمش رو گذاشت...خیانت یا نامردی؟! یا هر دو...یا...سخته...خیلی توصیف یک کار کثیف که امیدوارم هیچ وقت هیچ وقت کسی گرفتارش نشه.
می تونید اگر کنجکاو هستید چه بود چه نبود...به این جا و اینجا مراجعه کنید.
دیشب تمام مدت به این فکر می کردم چقدر این حقیقت تلخ است که مردم کشور من به واسطه یک سری قوانین بی شکل و قواره و دروغ و یکجانبه به این فرهنگ رسیدن که مرد حق دارد همه چیز را داشته باشد. واقعاناااا
مثلا من، با این همه ادعا و دک و پز، با اینکه توی یکی از بهترین خانواده های ایران بزرگ شدم، پدرم کاملا روشنفکر بود و هیچ وقت تفاوتی بین زن و مرد از دیدگاهش ندیدم، این تفکر مسخره رو که دارم...یه مثال مسخره بزنم « وقتی می بینیم چند تا پسر با یه دختر هستند، با خودم می گم طفلکی الآن به دختره تجاوز می کنن» یا مثلا وقتی ماجرای طلاقی رو می شنوم« طفلک زنه، الآن مطلقه شده و بیچاره می شه» ! این به واسطه چی هست؟ جز اینکه قوانین، فرهنگ و تمام جوانب کشور ما داره از مرد حمایت می کنه. اگر مردی حق داری زن زیبا داشته باشی ، حتی اگر خودت یک معتاد فیزوری باشی. اگر مردی... همه جا تو برتری. از کار و موقعیت اجتماعی گرفته تا در خانه و خلوت خانواده...
کلا الآن روی فاز قشنگی نیستم. اما دلم نمی خواد اینو بذارم تقصیر قانون سرزمینم ( که بی تقصیر نیست) اما خدایی مردم ما خودشون این تفسیرها را گسترش می دن؟! از خانوم ها جوان گرفته تا زنان پیر...وقتی مادر شوهری به عروسش نه در قرن چهارم بلکه در قرن بیست و یکم تحکم می کنه و احساس می کند عروسش با مدرک فوق لیسانس و شغل در بهترین مسند، پسر کچل و دیپلمه اش که بعضا در بیشتر روزهای سال بیکار است افتخار کند. وقتی دختر مذکور در سن بیست و نه سالگی با فشار برادر و مادر باید ازدواج کند در غیر این صورت یک ترشیده به تمام عیار است...!!! نه خوب، این را قانون نساخته. تفکر ما ساخته(البته این تفکر بعضا به واسطه قوانین بوده که جای بحثش اینجا نیست).
پدر من، گفتم که یکی از بهترین مردهایی بود که در طول زندگیم دیدم، اما همین مرد مهربان و کمیاب و به قول گفتن در آستانه انقراض در ایران، نگران زنان است زمانی که بحث طلاق پیش می آید. نگران ترد شدن و نگران شوهر نکردن دختران است. چون می داند جامعه برای اینگونه موجودات دوست داشتنی چه جای ناگواری است...ای بابا... و همین پدر نازنین من، با تمام روشن فکری و توانمندی اش ،همیشه می گوید، زن در ایران نباید بدون خانواده و پشتوانه باشد. که البته پر بیراه نمی گویند.
به هر حال، دلمان گرفته!
سیما
پ.ن. نیما ذوق کرد من تافل نود و چهار شدم، خودم یک روز تمام گریه...به این می گن چی؟!


هیچ نظری موجود نیست: