جمعه یعنی یک روز پر از تنهایی...روزی که دردونمون رو می شورم و خودم و پنهان می کنم در انتهای این تنهایی...نازنین سیما،بی تو این شهر یک جهنم است...باید شروع کنم به خواندن زبان و همه این مسائل تکراری و واجب اما نه توانش را دارم نه حوصله اش را.نکند در آن چمدان حوصله مرا هم با خود برده ای علاوه بر دل و جانم...
دوستت دارم.به مانند همیشه و هنوز عزیزترین مرد دنیا...هر چند این فاصله بیش از توان من است...
سیما
مهر 1389
آخرین روز مهر
اکتبر 2010
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر