دل نوشته های یک سیم و نیم که ما شدن

قبل اومدن به کانادا می دیدم اونایی که پاشون می رسه اینجا وبلاگشون خاموش میشه. فکر می کردم خودشون نمی خوان...وگرنه مگه میشه این همه کار. بل...

می کشی و می کشن...و باز از عدالت می گویند...من فقط  حقیقت را می زنم. زمانی که به فرزندت یاد می دهی...بگوید تنفر و نه... وقتی به فرزند ظلم ...

چند وقتیه است دارم روی یه پروژه کار می کنم. و به همین خاطر به خیلی از زوایای خاک گرفته ذهنم هم  دارم سری می زنم هر از چند گاهی... و عجیب ا...

دوست داشتم می تونستی باهام توی این هوا هم قدم بشیم. بی خیال واژه ای به نام محدودیت.بی بهانه دستهای هم و بگیریم و ساعت ها روی صندلی پر سوز ...

خدا انسان را آفرید... خدا... و انسان غم را آفرید برای نزدیکی به خدایش و غم و درد پاره ای از وجود این موجود زمینی شد و بزرگ شد همزمان...

تقصير روزگار نيست كه دل من اندازه تماميت ارضي و طولي و مقداري دنيا مي گيرد در حالي كه همان يك مشت بسته هم كفايت مي كند براي گرفتگي. خدايا، ش...

اگه از نیما بپرسی غذا چی می خوای...فقط و فقط می گه پیتزا...اونم با نون خونگی...گفتم چند تا عکس از این پیتزا ها رو بذارم   لازم به ...

توي فكر خريد يه بلندر درست و حسابي هستم. بلك اند دكر رو دو بار از وقتي اومدم كانادا دو بار امتحان مردم و دوبار مهمون  سطل اشغال شده. من فعلا...

شخصا هیچ وقت رابطه خوبی با گوشت نداشتم. نه اینکه نخورم اما بین گوشت و سبزیجات همیشه سبزیجات برگ برنده رو داشت برام. اما با دیدن این فیلم ف...

می گن و می گن و می گن و می گن...باید درک کرد تا فهمید این گفتن ها، بهانه است...یک بهانه خط خورده مسخره شما بذارش پای صعب العبور بودن این د...